علاقهمندي ها
كيوان گيتي نژاد و
02/5/8
:. پژواک .:
متن و تصوير عالـــــــي ... !
...*Mon Amour*...
خيلي ممنونم:)
...*Mon Amour*...
.
كيوان گيتي نژاد و
آري خوب هستي!از اين بهترم ميشوي!انشاالله از اين نظر کرده شدن دلت غزلي مسبوط و فراخ ميسرايي .اما نگو جداشدي و بي تفاوت گشته اي که پيشتر از سروده ات غزل وصلش را با من سرودي بر نظم و سجع غزلش يکصدا آهنگ ميسرودين.
+
*بيشتر با چه وسيله اي مياي پيامرسان؟ خودم موبايل*
كيوان گيتي نژاد و
02/5/5
[28%]
[49%]
[5%]
[15%]
[3%]
74 رای دهنده
[49%]
[5%]
[15%]
[3%]
محب
02/5/5
كيوان گيتي نژاد و
02/4/31
قدرت يک مسلمان در ميزان ايمان اوست ايمان است که موجب تربيت و اقتدار و صلابت و سلحشوري و در اوج همه شهادت يک مومن ولايتمدار و حق پيشه ميشود
اگر ايمان نباشد اقتدار نيست و اقتدار سرلوحه دين و شجاعت نمي گردد و ايثار و شهادت نيز حاصل عمل يک مومن نمي شود بايد با ايمان خود وطن و جهان را آماده ظهور منجي کرد بي شک بدون ايمان خوف از شهادت و خطر از ظهور منجي در ميان ملت ترين انداز و موجود مي شود بايد با ايمان خود سرلوحه اقتدار و شهامت يک ملت در ساختن جامعه و کشور گرديد
كيوان گيتي نژاد و
02/4/31
ترس از ايران يعني ترس از وجدان بيدار و دلهاي خسته يار خراساني خويش باز بيا اي وعده ديدار به تمناي دل بيمار من اي کجاست اينهمه لطف و کرم بي مقدار بر آستين زمان هجرت ماه و زمين اي که بر من سوا فکنده و رحمت گزيده اي بر دار دل گم گشته من خموش که ديگر فصل هجرت به پايان صحرا در انتظار موعود سفر کرده خويش جاي محنت ورزيدن است و درانداختن شراب الست بر دامن خاک کجايي تا نيايي
+
*بچه ها وب منم يکساله شد!*





سهراب سپهري-2
02/4/29
+
قصه اينه که:
يکي بود يکي نبود
يه ببر زن ذليل بود
دم عيدي خانومه که دست به سياه و سفيد نميزد وقت آرايشگاه گرفته بود
به آقا ببره که تازه از سرکار اومده بوده ميگه
مرد! من دارم ميرم آرايشگاه!
مرده ميگه: جدي؟! چه خوب! پس منم ميرم سلموني!
زنه ميگه: سلموني برا چيته!؟ مگه پول مفت داريم!؟ يه دوش بگيري کافيته! دم عيدي سلمونيا گرون کردن!
فقط قبل از اينکه دوش بگيري با وايتکس و فرچه حموم رو تميزکن

*خاطره*
96/12/11
وقتي خوب تميزش کردي بعدش دوش بگير! فقط حواست باشه دست به شامپوهاي من نزني ها!خيلي گرونه! حيف ميشه کلي پولشو دادم! مخصوص موهاي حساس و شکننده ي منه! خلاصه آقا ببره که حسابي خسته ي کار و غرق در زن ذليلي بوده ميره سراغ حموم! با شامپوهه حموم رو حسابي فرچه ميکشه و برق ميندازه! با وايتکسه هم سرو تنشو ميشوره!
بعدن! وقتي از حموم مياد بيرون و ميره جلو آينه ميفهمه که بعله! واويلتا! زنه بش گفته بود شامپومو به خودت نزن چه برسه به اينکه کلشو کف حموم خالي کنه! از اونور شوره با وايتکس سفيد شده و حالا جلو شمسي و اينا کلي بايد خجالت بکشه! آقا ببر زن ذليل قصه ي ما هم پيش دستي کرده و در مسير ورود خانومه به خونه زانو زده و در حالي که اب دهنشو از ترس نميتونه قورت بده از خانومه عذر خواهي ميکنه!:) قصه ي ما به سر رسيد
+
*شُـماره ي بضيآ* رو بايد تو گوشيت نگه داري *!*
نه واسه اينکه بهشـون زنگ بزنـي ؛
واسه اينکه اگه اونـآ زنگ زدن ، جواب ندي *!*
بهله B-)

جبهه مقاومت اسلامي
95/11/9
+
اتاق پر شده از نور. ختم مي شود به دست هات.
*دست هايت بوي ِ نور مي دهند ...*

انديشه نگار
95/1/22

+
*آقاي محترم همسايه*
مگه *دزد گير* ماشين براي اين نيست که اگه دزد خواست ماشينت رو بدزده متوجه بشي؟
.
.
.
خب مردِحسابي دزدگير ماشينت نيم ساعته داره صدا ميده،اگه اينجوري ميخواي متوجه بشي که دزد زده به ماشينت که کلات پسِ معرکس...!
ماهم نيم ساعتِ سرسام گرفتيم...!
.
.
خداکنه باطري ماشينش خالي بشه راحت شيم از اين صدا...!
.
.



*ابرار*
94/4/24